کلاسهای تست

از طرف مدرسه به ما تلفن کردند که از فردا تا چهار مرداد هرروز صبح کلاس تست هستش ما هم خوشحال که کلاس برگزار شده پرسیدم که شهریه چقدر میشه گفتند هزینه نمیخواد از طرف آموزش و پرورش مجانی هستش ((کف)) من هم  علامت سوال و تعجب بالای سرم هک شد و زدن به تعریف کردن که ما استاد از تهران آوردیم و.....(اضافه گویی))بله من بدبخت صبح ساعت 7 بیدار شدم آماده شدم رفتم سر کلاس بعد از چند دقیثه یه پسر ی اومد داخل کلاس من هم فکر کردم دانش آموز چیزی نگفتم بعد گفت که کتاب رو خلاصه کردم....و من که هنگ کردم گفتم شما استادید گفت بله خیلی جالب بود ساعت اول شیمی بود کلا از رو کتاب نوشت و گفت و تموم شد مثلا کلاس تست بود رفت زنگ بعد دیدم یه آدم نبمه اوباش اومد تو کلاس اونهم استاد بود استاد چی ریاضی یه کلمه نفهمیدیم چی گفت خلاصه بعد متوجه شدیم که چی اینا همه دانشجو هستند و برا منطقه محروم اومدن ((هی گوگانا چی بودی چی کارت کردند)) این دانشجو ها همون استادایی هستند که از تهران اومدن بد میگن که بچههای لنگه تو کنکور زیاد موفق نیستن خو با این جوجه فوکولیا ما رتبه ی 2 رقمی بیاریم

نظرات 15 + ارسال نظر
دوست وبلاگ نویست سینا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ب.ظ http://sina-s.blogsky.com

سلام مطلب جالب بود اما یکم تند در مورد دانشجوها رفتی
من بهترین معلمم دانشجو بوده مهدیسما که حتما می شناسیش صاحب مهدیسما رو میگم خوشحال می شم به لینک دونیت اضافه بشم و منو اد کنی
id: sina_s31

مژی چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ق.ظ

متاسفانه این مشکل هممونه. ما هم که بندریم و خیر سرمون تو بهترین مدرسه درس میخونیم وضعمون بهتر نیست.
اگه می خوایم به جایی برسیم باید خودمون تلاش کنیم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:54 ق.ظ

"جهانیان باید بدانند که همه مسئله، مسئله هسته ای نیست. بسیار بسیار مهمتر از آن مسئله نقض حقوق بشر و حقوق انسانی ما ملت ایران است که نادیده گرفته می شود."

نوپا پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com


جز دیدنت برایم , کاری دیگر نمونده
رو طاقچه’ اتاقم
عکسای تو ردیفند
جز دیدنت برایم
کاری دیگر نمونده

از دوری من و تو
ترانه ها سرودم
برای با تو بودن
نائی دیگر نمونده

از نقشه’ زندگی
روز و شبم اسیری
با یادت این نوشته
خطی دیگر نمونده

از بلبلان عاشق
بس نکته ها شنیدم
میخانه های عشقم
جامی دیگر نمونده

از پیک ناز عاشق
گلواژه ها رسیده
آخر تو با من هستی
حالی دیگر نمونده

تو از من این نوشتی
از خاطرات زیبا
بیا با لحظه هام باش
وقتی دیگر نمونده

هر گوشه’ اتاقا
با ذوق تو ردیفند
از لابلای خنده
دردی دیگر نمونده

از قطره های بارون
من زندگی گرفتم
از قطره قطره اشکم
آبی دیگر نمونده

تو آسمون قلبم
پرنده ها زیادند
با کوچ هر پرنده
بالی دیگر نمونده

حالا که وقت خنده
از آسمون رسیده
بیا با لحظه هام باش
راهی دیگر نمونده

با صورت چو ماهت
زیبایی ها پریدند
لو’ لو’ ی آسمونیت
خالی دیگر نمونده
***
(نوپا)


شهروئی شنبه 24 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:50 ب.ظ

سلام
خیلی جای تاسفن ما سال گذشته ۳ماه معلم انگایسی نداشتیم و یک اقای مسنی از محله اوزی ها داوطلبانه امد و به ما درس می داد و خیلی با سواد بود.
(بندر عباس)

[ بدون نام ] یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ب.ظ

با هرمزگانی اخباری تازه و متفاوت را تجربه کنید
http://www.hormozgani.blogsky.com/

ابراهیم یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://mord4b.blogsky.com

من برگشتم. مطلبت جالب بود. به من هم سر بزن

مرجان سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:48 ق.ظ http://marjan.blogfa.com

من وقتی بندرلنگه درس خوندم که خانوم صنعتی بود و خانوم شریفی نژاد و خانوم غیبی !!!! و هر از چند روز هم برنامه شپش کشی داشتیم!!! همزمان با من کسانی بودند که حالا دندانپزشک و مهندس و ... هستند. پس دل به معلم نبند. به خودت و پشتکارت اهمیت بده. امیدوارم ببینم که رشته مورد علافه ات رو قبول شدی.

شهرام سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.shahramclub.blogsky.com

سلام ممنون سر زدی. دوست عزیز زیاد ناراحت نباش ما همه سختی کشیدیم .الان خیلی بهتر شده زمان ما کتابهای درسی خودمون پیدا نمیشد اما حالا کلی کتاب فروشی هست انواع کتابها پیدا میشه .

سینا سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:45 ب.ظ http://sina-s.blogsky.com

سلام بازم منم دوست وبلاگ نویست سینا بازم بهت سر زدم عزیز راستی ای در منو زدن با این ایدی آن می شم خوشحال می شم منو اد کنی تا در جریان به روز شدنت باشم
boybandari

سینا پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ب.ظ

ابدورزاق میگفت.................................

نن جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ

مصاحبه با امام زمان



مگه من چی چیم از جنتی و مشکینی و بابای ابطحی کمتره ؟



دیشب من هم خواب آقا امام زمان را دیدم و فورا قبل از اینکه مشکینی و جنتی ازم



بدزدنش، یه مصاحبه توپ باهاش انجام دادم :



ت = تقویم تبعید آقا = امام زمان



ت- السلام علیکم یا سیدی و مولائی .....



آقا- بی خودی بخودت فشار نیار ، من فارسی رو از تو بهتر حرف میزنم



ت- ببخشید ، نمیدونستم ، حالا از کجا فارسی رو یاد گرفتید؟



آقا- از بس مجبور بودم حرفهای این حکام ایرانی رو بخونم ببینم اسلام چه دینیه؟



ت- مگه اسلام را شما نمی شناسید؟



آقا- بابا این اسلام رو من نمیدونم از کجا درآوردند . کی جد من دنبال دخترهای



بی حجاب میکرد اون که میگفت نگاه به زن زیبا نور چشم رو زیاد میکنه .



کجا مومنین صدر اسلام ادعای هلال نور میکردند. سلمان و بلال و ابوذر کنار



پیامبر (ص) بودند باهاش زندگی کردند ولی ادعای ارتباط با عالم غیب



نداشتند



ت- حالا شما عصبانی نشید ، چرا ظهور نمی کنید



آقا- من ؟ ظهور ؟ دلت خوشه ، فعلا که رهبری با عفو من موافقت نکرده..



ت- مگه شما امام نیستید؟



آقا- بابا من امامم ، خدا که نیستم . احتیاج به حامی دارم ، مگه از جدم حسین



بزرگترم؟خودت ببین این مردم ، خدایی که کنارشونه رو ول کردند برای منی



که ندیدند و نمی شناسند نامه میدند اونم تو چاه ، مگه من تو فاضلاب بست



نشستم ؟





ت- آقا بیا به این مردم رحم کن ، بیا ما رو از دست شیطان بزرگ و کوچک



نجات بده



آقا- وقتی خودتون دنبال این آخوندها هستید از من چه توقعی دارید



ت- آقا تو رو خدا بگو کجایی ، بعضی وقتا مردم میخواند بیاند شما رو ببینند.



آقا- روزهای سه شنبه میتونند از دادستانی مجوز بگیرند بیاند زندان رجائی شهر!!



ت- آها ، شما از شر دشمنانتون اونجا پناه گرفتید؟



آقا- بابا مثل اینکه تو حالیت نیست ، من به جرم بدعت تو زندانم . اتهام من اینه که



گفتم این اسلام رو از کجاتون درآوردید.



ت_ آقا ، جانم به قربونت ، مگه اینها جانشین شما نیستند؟



آقا – کی گفته جز خودشون ، روایت صحیح از خودم خوندم که اگه بیام اولین



کسانی رو که میکشم همین آخوندها هستند!!



ت- مگه شما هم روایت از خودتون میخونید!



آقا- بسکه از ما روایت و حدیث ساختند دیگه خودمون هم نمیدونیم کدومش مال



ماست ، کدومش طلاب شکم و زیر شکم پرست. مگه ما چقدر عمر کردیم



که اینهمه ازمون روایت ساختند . تازه بیشتر عمر اجداد من که تو زندان گذشته.



ت- خدا نگذره از ظالمین ، این ابن ملجم ، معاویه و یزید، کسایی که حکومت شما



رو غصب کردند



آقا- اینا چیه میگی ، ابن ملجم رو ولش کن ، این خامنه ای و مصباح و احمدی نژاد



رو بچسب. اون که فقط یک جدم را شهید کرد اما اینا که خودی و غریبه



سرشون نمیشه.همه رو میخواند یا بکشندیا از رو زمین محو کنند بجاش زندان



بسازند.





ت- راستی آقا میگند شما نمایندگان مجلس و دولت را تائید کرده اید



آقا- باباجون مگه همین آخوندها نمیگند من اگه 300 نفر آدم درست حسابی رو پیدا



کنم قیام میکنم پس چه جوری این همه آدم رو تائید کردم ولی به جای قیام تو



زندان روزی 2 ساعت هواخوری میرم!



ت- ای بابا منو بگو فکر کردم امامی ، شما که هیچ کاری ازت ساخته نیست



آقا-من امامم ، گفتم که خدا نیستم . تو هم دنبال اینی که بشینی تا یه نفر هو بکشه ،



ورد بخونه تا همه کارهات درست شه ، بهتره بری دنبال اون یارو



هاله نوری ... اسمش چی بود؟



ت- احمدی نژاد...



آقا- باز اسم اینو شنیدم ، آخه این یارو با این قیافش کجاش شبیه جد منه ، اگه جد



من این شکلی بودکه کسی به حرفش گوش نمیکرد ، به ریختش می خندیدند.



این از نژاد ما نیست ، این روایت رو همه جا نقل کن . بگو که این روایت راستی

راستی از منه.





ت- آقا ممنون ، منکه به جایی نرسیدم ولی دیگه باید از خواب بلند شم ، راستی



دفعه بعد کی میایید



آقا – بابا تو اینقده خوابت سنگینه که هزارجور ورد خوندم تا تونستم بیام تو ،



ت- ببخشید ، اینجا رو راحت پیدا کردید_



آقا – آره بابا ، صدای خر و پف تو از تو زندان هم شنیده میشه...... اوخ اوخ برو



که مسئول بند اومد برای آمار ...

اشنای فروردین ۸۵ یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ق.ظ

سلام
از احوال پرسی شما ممنون من سالم و سرحال راستی خاطر جمع باش اون بلایی که گفتی سر من و تو نمی ات چون از من یکی که گذشته از شما ... چی عرض کنم
قربانت

کشمیری دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ق.ظ http://solina.blogfa.com/

به سر زدنی تم
در به کوه من هم به باش

یاسمین دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:38 ب.ظ http://http://nicoline.blogsky.com/

سپاس از مهر شما

یاسمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد